English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6091 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
elsewhere U درجای دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out of harm's way U درجای امن
transplant U درجای دیگری نشاندن
transplanting U درجای دیگری نشاندن
transplants U درجای دیگری نشاندن
misplace U درجای عوضی گذاشتن
to box up U درجای تنگ قراردادن
to keep the field U درجای خودثابت ماندن
to be in safe keeping U درجای امن بودن
transplanted U درجای دیگری نشاندن
to stand to one's guns U درجای خودباقی ماندن
transfix U درجای خودخشک شدن
perching U درجای بلند قرار دادن
perches U درجای بلند قرار دادن
perch U درجای بلند قرار دادن
perched U درجای بلند قرار دادن
platforms U درجای بلند قرار دادن
platform U درجای بلند قرار دادن
lock away U درجای قفل شده نگه داشتن
tucks U درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
to poke up oneself U درجای تنگ رفتن ودر رابروی خود بستن
upto the mark U داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
tuck U درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking U درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
keloid or cheloid U یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
alternative U دیگر
one an other U یک دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
he is no more U او دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
next U دیگر
no more U دیگر نه
else U دیگر
other U دیگر
alternative U شق دیگر
furthers U دیگر
furthering U دیگر
furthered U دیگر
further U دیگر
secus U از دیگر سو
alternatives U دیگر
alternatives U شق دیگر
thence U دیگر
anymore U دیگر
another U دیگر
others U دیگر
again U دیگر
nevermore U هرگز دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
about face U جهت دیگر
nevermore U دیگر ابدا
about face U سوی دیگر
withil U ازطرف دیگر
another U یکی دیگر
another U شخص دیگر
et al U و در جای دیگر
never more U هرگز دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
In our other words. U بعبارت دیگر
about-faces U جهت دیگر
about-faces U سوی دیگر
to be no more U دیگر نبودن
about-face U جهت دیگر
again U از طرف دیگر
about-face U سوی دیگر
otherwise U طور دیگر
to wit U بعبارت دیگر
the other two U دوتای دیگر
somewhere else U یک جای دیگر
tother U بعدی دیگر
shunted U به خط دیگر انداختن
shunts U به خط دیگر انداختن
otherwhere U در مکان دیگر
otherwhere U جای دیگر
on the other part U از طرف دیگر
otherwhence U از جای دیگر
otherness U چیز دیگر
other people U مردم دیگر
othergates U جور دیگر
othergates U طور دیگر
otherguess U نوع دیگر
otherguess U جور دیگر
otherguise U جور دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
on the other hand U ازطرف دیگر
elsewhere U بجای دیگر
no more of that U بس است دیگر
t' other U بعدی دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
scilicet U بعبارت دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
none other than U هیچکس دیگر جز
elsewhere U نقطه دیگر
otherworld U دنیای دیگر
otherwhile U وقت دیگر
otherwhile U گاه دیگر
on more U بار دیگر
otherguess U بروش دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
another guess U قسمتی دیگر
another guess U نوعی دیگر
another day U یک روز دیگر
alternative unit U واحدهای دیگر
over- U بسوی دیگر
over U بسوی دیگر
aliunde U از منبع دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
once U یکبار دیگر
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
on the other side <adv.> U طور دیگر
otherwise <adv.> U طور دیگر
at a later period U در موقع دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
no more U دیگر ن [فعل]
variant U نوع دیگر
others U نوع دیگر
no longer U نه دیگر [زمانی]
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
beside U ازطرف دیگر
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
in other words <adv.> U به کلام دیگر
other U نوع دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
on the other hand <adv.> U از سوی دیگر
by the same token <adv.> U از سوی دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
at the same time [on the other hand] <adv.> U از سوی دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
alternatively <adv.> U از سوی دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
in fact U به عبارت دیگر
next year U سال دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
apart from that <adv.> U از سوی دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
intervert U سوی دیگر برگرداندن
in other sectors U در قسمتهای دیگر جبهه
this da y month U یک ماه دیگر از امروز
tomorrow week U هشت روز دیگر
spaceman U اهل کرات دیگر
they sing small now U دیگر جیک نمیزنند
spacemen U اهل کرات دیگر
It never occurred again دیگر اتفاق نیفتاد.
we have no more bread U دیگر نان نداریم
it is never the worse U دیگر بدتر که نیست
to rub a thing in U چیز دیگر دادن
again باز [یکبار دیگر]
itineration U ازیک جابجایی دیگر
it never occurred again U دیگر واقع نشد
nerf U تصادف با اتومبیل دیگر
to p on any one's preserves U باپای دیگر جهیدن
IF statement U Gise کار دیگر را
i never since saw him U از ان پس دیگر هیچ او راندیدم
the future U دنیای دیگر عقبی
alternate routing U گزینش مسیر دیگر
pick off U رد شدن از راننده دیگر
Recent search history Forum search
1popsicle
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
2single gas
1cartridge
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com